از عشق هرچه بیش
تر میشنویم سیرابتر میشویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر ، تشنه
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی
با جهان بیگانگیعشق یعنی
شب نخفتن تا سحرعشق یعنی
سجده با چشمان ترعشق یعنی سر
به دار آویختنعشق یعنی
اشک حسرت ریختنعشق یعنی در
جهان رسوا شدنعشق یعنی س
ست و بی پروا شدنعشق یعنی
سوختن با ساختنعشق یعنی ز
ندگی را باختن**************
عشق یعنی...
!
عشق یعنی
انتظار و انتظارعشق یعنی ه
رچه بینی عکس یارعشق یعنی دیده
بر در دوختنعشق یعنی
در فراغش سوختنعشق یعنی
لحظه های التهابعشق یعنی
لحظه های ناب نابعشق یعنی
با پرستو پر زدنعشق یعنی آ
ب بر آذر زدن**************
عشق یعنی...
!
عشق یعنی
,سوز نی , آه شبانعشق یعنی
معنی رنگین کمانعشق یعنی
شاعری دل سوختهعشق یعنی
آتشی افروختهعشق یعنی
با گلی گفتن سخنعشق یعنی
خون لاله بر چمنعشق یعنی
شعله بر خرمن زدنعشق یعنی
رسم دل بر هم زدنعشق یعنی
یک تیمم,یک نمازعشق یعنی
عالمی راز و نیاز**************
عشق یعنی...
!عشق یعنی
چون محمد پا به راهعشق یعنی همچویوسف قعر چاه
عشق یعنی بیستون کندن به دست
عشق یعنی زاهد اما بت پرست
عشق یعنی همچو من دریا شدن
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی درد و محنت در درون
عشق یعنی یک تبلور یک سرود
عشق یعنی یک سلام و یک درود
عشق یعنى لرزش هر قلب سنگ
مى شود با عشق،هر سنگى قشنگ
عشق یعنى حس گـرمى در وجـود
بــاوجـودعشـق سـرمایى نـبـود
زینت آگـه به علم ودانش است
زینت او کى به رخت وپوشش است
هرکه خواهـد بهر یارش شدعزیز
باید او داد خوب را از بد تمیز
هر کسى گر این چنین دلبر گزید
بــهره از دنـیا وعـقبایش بـدید
دلبر من عاشق شعر است وشور
دلـبر مــن در دلش دارد سـرور
یار من همچون پرستو با صفاست
عـاشق زیـباى دنیـاى ماست
جــلوهْ آیــین یــارم ذاتـی است
دلبر من ساده وخوش طینت است
دلبر مـن عاشق ذات خـداست
زیـنت وزیـور برایـش بـى بهاست
جمله رفتارش بسى باشد متین
میگذارد پـاخـرامان بر زمـین
دلبر من آسمـانى آبـى است
چهرهْ انســانیش مـهتابى است
در طبیعت هرکس یارى گرفت
از براى خویش دلدارى گرفت
حس خوب با تو بودن
دیگه با من آشنا نیست
شعر خوب از تو گفتن
دیگه سوغاتی ما نیست
من همونم که یه روزی
واسه چشمات خونه ساختم
واسه بوسیدن دستات
همه زندگیم را باختم
توئی رودخونه قلبم
قایقم شکستنی بود
من از اول می دونستم
قایق من رفتنی بود
قبل از اینکه پشیمان شوید از محکمی قایقتون مطمئن شوید واصلا دل به دریا نزنید
سلام عزیزان من امیدوارم هر جای این دنیای خاکی که هستین همیشه عاشق و دلدار باشین خیلی خوشحالم از اینکه به وبلاگ من سر می زنید و خیلی خوشحال تر می شوم که باز هم از این کارها بکنین .
من پسری از دل سرما هستم ولی برعکس فصل سردم انسانی خون گرم وصمیمی هستم همیشه دوست دارم نسبت به کسی که لایق دوست داشتن هست عشق بورزم و در کنار او پا به پای او خواستن را ثابت کنم البته اگر بتوانم .
دوستون دارم و باز هم تشکر می کنم
I LOVE YOU
Z
چه می شد گر دل آشفته من
به شهر چشم تو عادت نمی کرد
و ای کاش از نخست آن چشمهایت
مرا آواره ی غربت نمی کرد
تو پیش از آنکه در دل پا گذاری
تمام لحظه هایم رنگ غم داشت
و لی تو آمدی و بعد از آن دل
بدون چشم تو نیت نمی کرد
هجوم لحظه های بی قراری مرا تا عمق یک پرواز می برد
وجز با آسمان دیدگانت دلم با هیچ کس خلوت نمی کرد
تو می ماندی کنار لحظه هایم
ولی این شادمانی زود می رفت
وتا دل می خواست چیزی بگوید تو میرفتی ودل فرصت نمی کرد
روشنی طلعت تو ماه ندارد
پیش تو گل رونق گیاه ندارد
شوخی نرگس نگه که پیش تو بشکفت
چشم دریده ادب نگاه ندارد
اگه هم صدام بودی
اگه هم صدا بودیم
هیچکی حریفم نمی شد
کوه اگه رو شونه هام بود کمرم خم نمی شد
تو اگه خواسته بودی
آخ اگه مونده بودی
موندنی ترین بودم
عمر صدام کم نمی شد
آخ چی می شد
ا گه زخمی می شدم به دست تو حقم بود
زخم قیمتی من محتاج مرحم نمی شد
اگه بارون عزیز با تو باریدن می گرفت
گل سرخ قصمون تشنه شبنم نمی شد
من پری کوچکی را می شناسم که در
اقیانوسی زندگی میکند
و دلش را در یک لی لبک کوچک می نوازد
آرام آرام
پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می میرد و
سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد
تقدیم به افسانه ای از دنیای خیالی من