عشق من پاییز

قصه ی پسری از دل سرما و دختری از دل پاییز

عشق من پاییز

قصه ی پسری از دل سرما و دختری از دل پاییز

یاس

 

 

روشنی طلعت تو ماه ندارد

پیش تو گل رونق گیاه ندارد

شوخی نرگس بین که پیش تو بشکفت 

چشم دریده ادب نگاه ندارد

یاس

تو فصل زرد گریه هام بهار آرزوم تویی
تو خواب و تو بیداری هام همیشه پیش روم تویی
جز تو نمی خوام دلمو به هیچ نگاهی بسپرم
گفتمو باز بهت می گم از ته دل دوست دارم
دلم نمی خواد صداتو یه لحظه از یاد ببرم
من همیشه ناز تورو هرچی که باشه می خرم
می خوام همیشه باشی و خنده رو لبهام بشونی
هرچی که دلتنگی دارم از دل تنهام برونی
بیا بیا بیا تا باز دست توی دستات بذارم
بذار که دنیا بدونه دوست دارم...دوست دارم

سادگی

سادگی را دوست دارم چون با صداقت است هیچ دروغی درآن راه نداردمانندکودکی است که با چشمان معصوم اش به همه نگاه میکند وبا معصومیت اش هزاران حرف به دنیا میزند
 
زندگی کتابی است پرماجرا ، هیچگاه آنرا به خاطر یک ورقش دور مینداز
 

دوست داشتن

 
از کسی که دوستش داری ساده دست نکش. شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن .چون شاید هیچ وقت ،هیچ کس تو رو مثل اون دوست نداشته باشد  

بهت قول نمی دم که....

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم

عشق

از عشق هرچه بیش

تر میشنویم سیرابتر میشویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر ، تشنه

عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده با چشمان تر

عشق یعنی سر به دار آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی درجهان رسوا شدن

عشق یعنی سست و بی پروا شدن

عشق یعنی سوختن با ساختن

عشق یعنی زندگی را باختن

**************

عشق یعنی...!

عشق یعنی انتظار و انتظار

عشق یعنی هرچه بینی عکس یار

عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی در فراغش سوختن

عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی با پرستو پر زدن

عشق یعنی آب بر آذر زدن

**************

عشق یعنی...!

عشق یعنی ,سوز نی , آه شبان

عشق یعنی معنی رنگین کمان

عشق یعنی شاعری دل سوخته

عشق یعنی آتشی افروخته

عشق یعنی با گلی گفتن سخن

عشق یعنی خون لاله بر چمن

عشق یعنی شعله بر خرمن زدن

عشق یعنی رسم دل بر هم زدن

عشق یعنی یک تیمم,یک نماز

عشق یعنی عالمی راز و نیاز

**************

عشق یعنی...!

عشق یعنی چون محمد پا به راه

عشق یعنی همچویوسف قعر چاه

عشق یعنی بیستون کندن به دست

عشق یعنی زاهد اما بت پرست

عشق یعنی همچو من دریا شدن

عشق یعنی قطره و دریا شدن

عشق یعنی یک شقایق غرق خون

عشق یعنی درد و محنت در درون

عشق یعنی یک تبلور یک سرود

عشق یعنی یک سلام و یک درود

عشق

عشق یعنى لرزش هر قلب سنگ
مى شود با عشق،هر سنگى قشنگ
عشق یعنى حس گـرمى در وجـود
بــاوجـودعشـق سـرمایى نـبـود
زینت آگـه به علم ودانش است
زینت او کى به رخت وپوشش است
هرکه خواهـد بهر یارش شدعزیز
باید او داد خوب را از بد تمیز
هر کسى گر این چنین دلبر گزید
بــهره از دنـیا وعـقبایش بـدید
دلبر من عاشق شعر است وشور
دلـبر مــن در دلش دارد سـرور
یار من همچون پرستو با صفاست
عـاشق زیـباى دنیـاى ماست
جــلوهْ آیــین یــارم ذاتـی است
دلبر من ساده وخوش طینت است
دلبر مـن عاشق ذات خـداست
زیـنت وزیـور برایـش بـى بهاست
جمله رفتارش بسى باشد متین
میگذارد پـاخـرامان بر زمـین
دلبر من آسمـانى آبـى است
چهرهْ انســانیش مـهتابى است
در طبیعت هرکس یارى گرفت
از براى خویش دلدارى گرفت

دوست داشتن

دوست دارم کمتر از خدا وبیشتر از خودم

         چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج  

جدائی

       حس خوب با تو بودن

دیگه با من آشنا نیست

       شعر خوب از تو گفتن

دیگه سوغاتی ما نیست

       من همونم که یه روزی

واسه چشمات خونه ساختم

       واسه بوسیدن دستات

همه زندگیم را باختم

       توئی رودخونه قلبم

قایقم شکستنی بود

      من از اول می دونستم

قایق من رفتنی بود

قبل از اینکه پشیمان شوید از محکمی قایقتون مطمئن شوید واصلا دل به دریا نزنید

 

خوش امد گوئی

سلام عزیزان من امیدوارم هر جای این دنیای خاکی که هستین همیشه عاشق و دلدار باشین خیلی خوشحالم از اینکه به وبلاگ من سر می زنید و خیلی خوشحال تر می شوم که باز هم از این کارها بکنین .

من پسری از دل سرما هستم ولی برعکس فصل سردم انسانی خون گرم وصمیمی  هستم همیشه دوست دارم نسبت به کسی که لایق دوست داشتن هست عشق بورزم و در کنار او پا به پای او خواستن را ثابت کنم البته اگر بتوانم .

دوستون دارم و باز هم تشکر می کنم

I LOVE YOU

    Z

عادت دل

    چه می شد گر دل آشفته من

     به شهر چشم تو عادت نمی کرد

                     و ای کاش از نخست آن چشمهایت

                       مرا آواره ی غربت نمی کرد

                                         تو پیش از آنکه در دل پا گذاری

                                        تمام لحظه هایم رنگ غم داشت

                  و لی تو آمدی و بعد از آن دل

                  بدون چشم تو نیت نمی کرد

هجوم لحظه های بی قراری مرا تا عمق یک پرواز می برد

وجز با آسمان دیدگانت دلم با هیچ کس خلوت نمی کرد

                  تو می ماندی کنار لحظه هایم

                    ولی این شادمانی زود می رفت

وتا دل می خواست چیزی بگوید تو میرفتی ودل فرصت نمی کرد  

z

روشنی طلعت تو ماه ندارد

پیش تو گل رونق گیاه ندارد

                    شوخی نرگس نگه که پیش تو بشکفت

                       چشم دریده ادب نگاه ندارد

هم صدا

       اگه هم صدام بودی

           اگه هم صدا بودیم

                  هیچکی حریفم نمی شد

                     کوه اگه رو شونه هام بود کمرم خم نمی شد

          تو اگه خواسته بودی

     آخ اگه مونده بودی

     موندنی ترین بودم

                           عمر صدام کم نمی شد

                            آخ چی می شد          

                                        ا گه زخمی می شدم به دست تو حقم بود

                                         زخم قیمتی من محتاج مرحم نمی شد

            اگه بارون عزیز با تو باریدن می گرفت

         گل سرخ قصمون تشنه شبنم نمی شد

تورا دوست میدارم تورا دوست میدارم تورا به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم برای عطر گستره ی بیکران و برای عطر نان گرم برای برفی که آب میشود برای نخستین گل تورا برای دوست داشتن دوست میدارم جز تو چه کسی میتواند مرا منعکس کند؟ من خود خویشتن را بس اندک میبینم بی تو جز گستره ای بیکران نمیبینم میان گذشته و امروز از جدار آینه ی خویش گذشتن نتوانستم باید زندگی را لغت به لغت فرا گیرم راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش میبرند تورا دوست میدارم برای فرزانگیت که از آن من نیست تو را برای سلامت به رغم همه آنچیزهایی که بجز وهمی نیست دوست میدارم برای این قلب جاودانه که بازش نمی دارم تو می اندیشی که شکی حال آنکه جز دلیلی نیستی تو همان آفتاب بزرگی که از سر من بالا می رود بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم تورا دوست میدارم تورا به جای تمام کسانی که دوست نمی داشتم دوست میدارم...